سعیده کریمی

انتشار در تاریخ :  ۱۳۹۸/۰۲/۰۲ - ۰۰:۰۶



خطای اهمیت بیش از حد افکاریکی از باورهای ایجاد کننده ی وسواس، دادن اهمیت بیش از حد به افکار است به حدی که فرد داشتن یک فکر را مساوی با بروز رفتاری مرتبط با آن فکر می داند.در حالیکه فکرها اصلا قدرتی ندارند.به عنوان مثال: مادری فکر آزار دادن فرزندش به ذهنش می آید و براساس این فکر خودش را بسیار گناه کار می داند به حدی که انگار واقعا در عمل فرزندش را آزار داده است.در حالیکه این فقط یک فکر بوده است و باعث بروز هیچ رفتاری در این مادر نشده است.یا به عنوان مثالی دیگر: فردی وسوسه و فکر دزدی یا حتی کلاهبرداری در ذهنش نقش می بندد.او بر اساس این فکر خود را سرزنش میکند و حتی گاهی دچار عذاب وجدان می شود که چرا اموال دیگران را به غارت برده است.این در حالیست که حتی او فکر خود را عملی نکرده و این تنها یک فکر بوده است.در واقع حدود ۸۰ درصد افراد جامعه دارای افکار مزاحم هستند.اما در مورد افراد وسواسی این مشکل متفاوت است.این فکرهای مزاحم بیشتر در ذهن آنها می ماند و اضطراب بیشتری ایجاد می کند.ماندن این افکار مزاحم در ذهن، باعث فکر کردن هرچه بیشتر به آنها شده و اضطراب وافری در فرد ایجاد می‌ کند که نهایتاً این اضطراب منجر به بروز وسواس فکری در فرد می شود.بنابراین نباید فکرها را مساوی رفتار دانست و نیازی نیست با این فکرها جنگیده شود.چون جنگیدن با آنها باعث افزایش فکرهای مزاحم می شود.



مطالب